پیشنوشت: عنوان تصادفیست.
بعد از یکسال و یکماه نمیدانم از کجا شروع کنم؟! وقتی رفتم دنبال یک چیز بودم که بشود آنرا موفقیتی تلقی کرد که آرزویش را داشتهای. موفقیتی که با آن زندگی کنی. برای کار دائم تلاش کردم و به نتایج خوبی هم رسیدیم اما همه میدانیم نمیشود چندکار را با دقت بالا و همزمان انجام داد برای همین هم از شغل رویاییام انصراف دادم تا دانشگاه را تمام کنم. برای چاپ کتاب تلاشی نکردم نمیدانم دلیلم احمقانه است یا واقعاً یک دلیل است اما بهرحال خوب است که با وجود اینکه اینجا نبودهام برای نوشتن و بیشتر آشنا شدن با خودم تلاش کردم. اما برگردیم به اول متن، من دنبال موفقیتی بودم که بشود آرزویم یا برعکس! بنظرم به جرئت میتوانم بگویم که آنرا پیدا کردهام. فعلاً میخواهم روی همان تمرکز کنم. از بابت ابهام متأسفم شاید بهتر است پست قبلی را هم بخوانید گرچه باز هم چیزهایی در ابهام باقی میماند.
پینوشت یک: باید به میم تبریک بگویم! ** همرشتهای و همدانشگاهیِ من💜
پینوشت دو: ممنونم از دوست صادق و ارزشمند من سپیده که من را کشاند به طرف دوباره نوشتن در اینجا💜
پینوشت سه: مثل همیشه مشتاق آشنایی با نویسندگان جدید هستم. من فاطمهام ۲۱ ساله. پاک یادم رفته دیگر چه باید گفت...
پینوشت چهار: از دوستان قدیمی که بعد از این همه مدت آمدند و این متن را خواندند متشکرم.
- ۴ نظر
- ۲۰ مهر ۰۲ ، ۰۱:۱۹