رنگ حیات

" تا زمانی که عشق بورزیم، همواره آرزومندیم بهتر از آن باشیم که هستیم "

رنگ حیات

" تا زمانی که عشق بورزیم، همواره آرزومندیم بهتر از آن باشیم که هستیم "

رنگ حیات

نقطه (نمیتونم دخترم رو حذف کنم اما دیگه اینجا فعالیتی نخواهم داشت) هر کجا هستید، شاد باشید♡

مطالب پربحث‌تر

چالش نامه به 80 سالگی

پنجشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۹، ۰۹:۴۶ ب.ظ

آهای پیرزنِ 80 ساله ای به نام فاطمه کریمی که داری این متن را می خوانی، سوالی دارم: از چی می ترسی؟

مرگ، مگر کم تا دم مرگ رفتی و برگشتی؟ خداوکیلی چندبار این چرخه را تکرار کردی تا بفهمی زندگی وقتی فکر می کنی اتمام تنفس است اما زهی خیال باطل، خیلی سخت تر است از مرگ.

اینکه عزیزانت در کنارت نیستند، مگر همیشه آن که کنارت می خواستی را داشتی، سر کن، بنویس، هر کاری کن که در آن سن انجام می دهی، فقط تو را به خدا نرو پارک و ساعتها بیکار و الاف، زل بزن به درختها و آدمها...

مرگ در حالی که عزیزانت کنارت نیستند، چقدر بی رحم شده ای...دلت می آید عزیزانت مرگت را به تماشا بنشینند؟

از تنهایی، از تاریکی، برای اولی باید بگویم همیشه تنها بوده ای از ازل و باورت بشود یا نشود! تا ابد، خواهشاً نباف برایم واژه ها را که این تنهایی جنسش فرق می کند و چه و چه...

برای دومی هم سعی کن تاریکی را دوست داشته باشی، اگر نشد لامپ های خانه را روشن کن و تلویزیون را 24 ساعته، حدسم این است که پولدار شده ای و قبض برق را که ببینی، می گویی: به جهنم

اما اگر هنوز هشتت گرو نهت است که خاک بر سرت.

برای من دلیل نیاور، نگو که تو چه می دانی؟!

من فقط می دانم تو در 80 سالگی باید سرزنده و بامزه و مهربون تر و صبورتر و معروف و پولدار باشی و در انتظار برای فرشته ی مرگ که تو را تا آسمان ها می برد.

یک چیز دیگر: خواهش می کنم هر لحظه نگران و بدبخت نباش و به جایش هر لحظه توبه کن و بگرد دنبال صاف و صوف کردن گناهانت. به جای گناهان بزرگ، ثواب های بزرگ بکار اما گناهان بزرگت را هم پس از توبه اگر شد درست کن و اگر نشد گریه کن و کمک بخواه از خداوند و توکّل کن به او و متوسل باش به سرورت حسین(ع)، شهید کوچولویت علی اصغر(ع) و برترین ملکه ها و فرشتگان بانو فاطمه ی زهرا(س).

دوستت دارم...راستی، هنوز، عاشق که هستی، شکر خدا...مگر نه؟

 

پی نوشت: چالش خودمه و دعوت می کنم از سپیده، میم، آرتمیس، موچی، نسترن و مبینا

پی پی نوشت: خیلی های دیگر را هم می خواستم دعوت کنم ولی دیدم اگر بنویسم همه ی شما کسی مهم نمی شمارد برای همین هر کس دیگری هم خودش دوست داشت، می تواند بنویسد :))

  • Fatemeh Karimi

تنهایی

چالش

نظرات (۹)

چه چالش قشنگی.....شرکت می کنم حتما ^_^

پاسخ:
ممنون :)
خیلی دوست دارم نامت رو بخونم :))

چقدر خوب نوشته بودی:)
من اگه بخوام بنویسم میگم غر غرو نشو!XD

پاسخ:
ممنونم :))
منم باید می گفتم، یادم رفت :(

منم میتونم انجام بدم؟

پاسخ:
معلومه پانی جان :))
  • علاف انگل جامعه
  • انجام بدم؟؟

    پاسخ:
    معلومه :)
    نیازی به سوال نبود :)
  • ... مـــیــم ...
  • چقدر جالبه :)) آدم دلش میخواد ساعتها بشینه و بنویسه

    پاسخ:
    ممنون :) آره، وقتی آدم فکرشو میکنه خیلی حرفها به خودش داره :)

    من نمیخوام پیر بشم:(((

    خداییش چه شروع بامزه ای داره. ولی فعلا وقت ندارم کامل بخونم. فعلا درگیرم امتحاناتم:(

     

    پاسخ:
    ان شاء الله که پیرشی پس😁
    پیری هم مثل هر سن دیگه ای یه شروع تازست
    دوست نداری مامان بزرگ وایولت باشی و برای بچه ها و نوهات تعریف کنی وقتی امتحان داشتم رول نویسی راه انداختم توی وبلاگم و اون رول نویسی از امتحانم مهمتر بود: دی 😅

    چرا چرا باید واسشون تعریف کنم که رول نویسی و وبلاگ کلا مهم تر از درس بوده! و این گونه بود که شوهر پولدار گیرم نیومد و بابا بزرگتون راننده تاکسی بوده:(

    پاسخ:
    😂😂😂

    چه قشنگ بود :)

    ممنون از دعوتت *-*

    پاسخ:
    سپاس :)
    خوشحال میشم نامت رو بخونم :))

    واقعا موضوع جذابی برای نوشتن بود :)) حس کردم باید از شروع‌کننده چالش تشکر کنم بابت لذتی که موقع نوشتنش بردم :)))

    پاسخ:
    ممنون :))
    خوشحالم که حس خوبی براتون داشت :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی