رنگ حیات

" تا زمانی که عشق بورزیم، همواره آرزومندیم بهتر از آن باشیم که هستیم "

رنگ حیات

" تا زمانی که عشق بورزیم، همواره آرزومندیم بهتر از آن باشیم که هستیم "

رنگ حیات

نقطه (نمیتونم دخترم رو حذف کنم اما دیگه اینجا فعالیتی نخواهم داشت) هر کجا هستید، شاد باشید♡

مطالب پربحث‌تر

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یا حسین(ع)» ثبت شده است

آنهایی که می نویسند، خوشحال که باشد به رنگ مورد علاقه یشان حروف را می چینند کنار هم، مثلاً من به رنگ بنفش.

یا وقتی که پرشور باشم قرمز می نویسم و امیدواری را هم صورتی قلم می زنم.

آبی را می گذارم برای زمانی که احوالاتم خوب است و سبز را برای وقتی که لذت می برم از حالم، زرد و نارنجی را هم تقسیم می کنم بین ساعت های خنده.

بر روی بال عشق هم که باشم، رنگی می نویسم، در هجران هم دل و قلمم هر دو رنگ خاکستری می گیرند؛

اما حالا می خواهم مشکی بنویسم، به خاطر امام محبوب و مظلوممان حسین (ع)، به خاطر اربعینی که باز هم چشمانم لمس نمی کند کربلای تعالی را.

به خاطر لیاقت نداشتن و خوب نبودنم به حدی که مسافر راه عشق باشم.

می خواهم مشکی بنویسم به خاطر ظلمی که بر کودک سه ساله ات روا شد به دلیل گناه بی گناهی.

می خواهم مشکی بنویسم به خاطر سرخی خون ۷۲ تن شهید نینوایت.

می خواهم مشکی بنویسم برای خودم، برای خودمان.

چرا که داری می بینی خدایت را آنطور که باید نمی پرستیم.

چرا که اگر کارنامه یمان پر باشد از گناهان کوچک، خودمان را گول می زنیم: اینها که چیزی نیست، خیلی ها گناهان بدتر و بزرگتر انجام می دهند.

می خواهم مشکی بنویسم برای حماقت اینکه فرصت توبه در آینده هست، آینده ای که هیچ از آن نمی دانیم، آینده ای که نمی دانیم ممکن است امروز باشد و فردا نه.

  • Fatemeh Karimi

همیشه در طلب بوییدن عاشقانه ها هستم این را می گویم چون عاشقانه ها را نمی خوانم، من آنها را زندگی می کنم. زمانی که آیات مَس را ورق میزدم، هم اهورا بودم، هم شمیسا و هم کیکاووس خانی که هفتادسال تنها با یاد عشقش در حرمان۱، رنج را نفس می کشید و می دانست اشتباه کرده آخر مگر چه چیز در این دنیا زیباتر است از رام شدن به خاطر عشق؟...

عشق را در نگاه گرشاسب دیدم وقتی قاتلین امام مظلموش را لعن می کرد یا وقتی می گفت:وای بر ما! فرزند پیغمبر به همراه زن و فرزندانش به دعوت کوفیان از مکه بیرون آمده و حالا زیر تیغ همین مردم گرفتار شده! آخر هفتاد نفر در برابر چند هزار؟!

بوی عشق را در کلمات چوپان شنیدم موقعی که می گفت:من شیر می فروشم، مثل کوفی ها دین فروش نیستم...آری...برای امام نامه فرستاده بودند اما عده ای با مژده ی پول و عده ای با تهدید حاکم دست از یاری فرستاده ی امام کشیدند...پدرم وقت مردن سفارشم کرد کسی که به خاندان علی پشت کند، نه در دنیا خیر می بیند و نه در آخرت...

عشق را در دل بی تعلق شمیسا تماشا کردم، هنگامی که در رویایش صدای حسین(ع) را از کربلا شنید:آیا کسی مانده که مرا یاری کند؟

و در نهایت عشق زمینی اهورا را با تمام آزردگی هایش به نظاره نشستم، و از نظرم عشقش ریشه در آسمان ها داشت، چرا که هر لحظه بیشتر او را به حقیقت مطلق ، عشق بی پایان یا همان خدا می رساند.

 

آیات مَس

 

از بهترین کتاب هایی که به زیبایی عشق رو به تصویر کشیده...اشتیاقش را...افسردگیش را...صداقت و فداکاریش را...و در آخر چیزی که کمتر در عاشقانه ها دیده میشود، آسمانی بودن عشق را می گویم.

و این هم جمله ای زیبا از کتاب، امید که مجری آن باشیم و نه فقط خواننده اش:

برای تماشا، چیزی در این دنیا شایسته تر از عشق نیست. و عشق باید به چشمه ای ابدی وصل باشد، چشمه ی ابدی هم تنها در ذات خداست.


۱:حرمان=ناکامی

پی نوشت:اندکی تغیر در جملات اصلی کتاب ایجاد کردم تا بتونم بدون ذکر تمامی بندها، جملات رو کنار هم بچینم، امیدوارم در معنی آن خللی ایحاد نکرده باشم :)

پی پی نوشت:احتمالاً همه این پست رو دیدین اما اگر هنوز اطلاعی ندارید، این جریانات بر می گرده به اقدام زیبایی که در مورد هدیه دادن کتاب به وبلاگ نویس ها انجام شده و از هینجا از عواملش سپاسگذارم چرا که کتاب بهترین هدیست :)

  • Fatemeh Karimi