قرنطینهنگاری
چالش سی روزهای دیگر :")
زمان آغاز: ۰۰/۲/۱۹ _ زمان پایان: ۰۱/۴/۲۷
شروع چالش از اینجا
۱. یک چیز زرد
گاهی میگم چقدر منه D: چون هم خجالتیِ هم یه خط تیره جای دهانشه.
۲. آسمان صبح
همان آسمان صبحی که اینجا گفته بودم.
۳. چراغهای شهر
۴. کفشها
من که اصلاً از آن پوتین راضی نیستم، به این نتیجه رسیدهام که بیحاصل است و هدر رفتِ عمر اما کاریش هم نمیشود کرد، خسته باشد، تشنه و گرسنه باشد، لبخندش نباشد، هر چه باشد او یک مرد بوده و خواهد بود :)))
تابحال فکر نکرده بودم که کفشهای کار پدرم بزرگتر است از دیگر کفشهایش و کهنهتر اما به این فکر کرده بودم که چرا باید حتماً برای ما کفش نو بخرد وقتی قلب دوم خودش میتپد برای کفش نو؟ و به این نتیجه رسیدم که قلب اولش که خانوادهاش باشند مهمتر است در نگاهش. خدا حفظش کند.
۵. ابرها
۱۳ فروردین ۱۴۰۰، اندکی پیش از غروب
۶. ضد نور
۷. نوردهیِ طولانی
کمبود ماشین بود، طولانیِکوتاه درآمد =)
۸. چای
۹. عکاسی ازبالابهپایین
جالب که عکس اتفاقیست، انقدر آفتابی بود که حتی صفحهی موبایل را هم نمیدیدم، یک اثر ناخواستهی انگشت عکس را گرفت. میدانم عکسهایمان باید به قصد این چالش باشد ولی دلم نیامد بخاطر خاطره این را نگذارم. مربوط است به بهمن ۹۶، اردوی کرمانشاه، بازی دراز، آرامگاه شهدای گمنام.
۱۰. نما از تراس
بدلیل جایِ خالیِ تراس لنز گشودیم روبه پشتبام.
۱۱. مات
۱۲. کتابها
سمت راست کتابهایی که تا نخوانم، نخواهم مرد و سمت چپ کتابهایی که میمیرم تا بخوانم: دی
۱۳. الگو
این هم بقصد چالش نبوده و برمیگردد به اردوی باغ گیاهشناسی، سال ۹۷، اگر که اشتباه نکنم. چون از دلبری طبعت بود نشد که نباشد.
۱۴. از یک زاویهی باز
۱۵. از یک زاویهی بسته
بالاخره به هم رسیدیم ابرو کمون چشم عسلیِ من! از بچگی شکلات مورد علاقهی من بود، بعد از دوسه سال که هیجا پیداش نمیکردم، قاتیِ خریدهای برادر جان اومد پیشم =)
۱۶. سیاهوسفید
۱۷. عشق
۱۸. بافت
۱۹. یک گوشه
۲۰. یک در
۲۱. اسباببازی
۲۲. خیلی رنگارنگ
۲۳. یک چیز سبز
دفترچه تلفن مادربزرگم که از بین آنهمه خاطرخواه به من دادش.
۲۴. انتزاعی
۲۵. بعد از تاریکی
۲۶. چشمها
طاها❤
۲۷. گلها
۲۸. وسواس
۲۹. بوکه
۳۰. انتخاب عکاس
ارجاع به این پست
پینوشت: ممنون از همراهی شما 🌸
متعجب خجالتی :")))
چهره باحالی داره...