آغاز راه جدید
مطالبی هست که در آن اشاره کردم به یک شغل جدید و از آن طرف هم مطالب زیادی هست نشان بر اینکه چقدر و چقدر عاشق معلمی هستم...
بالاخره بعد از چندین سال آرزوی معلمی و چندین ماه شرکت در کلاسهای مختلف و تلاش برای معلم شدن دیروز مورخ پنجشنبه اول مهر 1400 اولین کلاسم برگزار شد و من چقدر احساس غیرقابل توصیفی داشتم، چقدر احساس کمبود کردم در مقابل روح زیبای دانشآموزانم، چقدر از عمق جانم دوست دارم که همگی بهترین خودشان باشند و چقدر چقدرهای دیگر.
نمیدانم اینکه ترسیدم و احساس توخالی بودنم را ربط دادم به تجربه نداشتنم چقدر درست است اما میدانم بار سنگینی را با عشق و اشتیاق بر دوش خودم انداختم و امیدوارم پسران خوبم در پایه دوم همیشه رستگار باشد چرا که اگر خدایی نکرده جز این باشد تقصیر من بوده...
از جملۀ عاشق یک چیزی هستم، استفاده نمیکنم بلکه دوست داشتن یا شیفته بودن یا حتی دیوانه بودن را ترجیح میدهم اما عشق برای من مترادف همۀ چیزهای خوب است و اندکی چیزهای سخت که در مقابل آنهمه حس خوب که در ما ایجاد میکند هیچ است. عشق ما را مجبور میکند بهترین خودمان باشیم. عشق تا ما را تا اوج نبرد آسوده نمیشود :)
وقتی کاردستی درست میکردم برای تزئین کلاسم و وقتی تمام آنها را میچسباندم یک شعر در ذهنم مدام تکرار میشد:
آشفشانی تازه در راه است؛ آیا کوه
آماده عاشق شدن شد؟ شد! مبارک باد
و قبل از کلاسم در هنگامۀ استرس هم این آیه را دیدم:
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ ۖ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ
پس (ای رسول) هرگاه مردم روگردانیدند بگو: خدا مرا کفایت است که جز او خدایی نیست، من بر او توکل کردهام و او رب عرش بزرگ است.
پینوشت: ارزشمندترین پیام از برتراند راسل، حتماً ببینید. زیباترین جملهاش از نگاه من: "عشق ورزیدن خردمندانه، و تفکر ورزیدن ابلهانه است."
معلمی شغل دوست داشتنی و بسیار محترمی هستش و بنظر خودم مسئولیت سنگینی داره. تعامل با بچه ها کار هر کسی نیست یادمه کلاس پنجم بودم منو برای کلاس دومی ها مبصر کردن اینقدر اذیتم کردن آخرش گریه کردم :/
تبریک میگم بهتون :) امیدوارم تو این راه موفق باشین!