رنگ حیات

" تا زمانی که عشق بورزیم، همواره آرزومندیم بهتر از آن باشیم که هستیم "

رنگ حیات

" تا زمانی که عشق بورزیم، همواره آرزومندیم بهتر از آن باشیم که هستیم "

رنگ حیات

نقطه (نمیتونم دخترم رو حذف کنم اما دیگه اینجا فعالیتی نخواهم داشت) هر کجا هستید، شاد باشید♡

مطالب پربحث‌تر

۱۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

ذهنم را مشغول کرده بود، کلمات راه می رفتند در مغزم: چشم دنیا رو میبندم که کسی نگاهت نکنه!
با لحنی آهنگین هم میخواندم این را...
به خودم طعنه زدم: چرا پرت و پلا میگی دنیا؟...حواست رو جمع درست کن.
کتاب تست شیمی را باز کردم و دوباره شروع کردم از تست قبل، تست زدن مشکلی نبود به قول عاطفه مشکل تازه بعد از تست زدن و تحلیل‌هایش شروع میشد، این در مورد آزمونها هم صادق بود البته.
آهنگ باز ویبره رفت روی اعصابم: چشم دنیا رو میبندم که تو فقط منو بخوای
یکی کوبیدم در پیشانی ام، نه، اینطوری نمیشد، جستجو را آغاز کردم: آهنگ چشم دنیا رو میبندم که نمی دونم چی چی بشه
روان گوگل را هم شاد شد.
بالاخره یافتنش، درسته، خودشه.
به چشم دنیا نرسیده بود که اشک بر چشمهایم جاری شد و جاری شد و باز هم جاری شد.
دارم به این فکر میکنم که میگویند همه چیز بر اساس عدل خداست... گاهی به آن شک میکردم!
مثلاً با خودم میگفتم: چه کسی میتواند در ۶۰ ثانیه ۶۰ تصویر از او به خاطر بیاورد؟ چه کسی به جز من
آیا معشوقه اش...
ذهنم را باز، بازی دادند کلمات:
یقین دارم کسی ظرف دعا را جا به جا کرده
تو را من آرزو کردم کس دیگر تو را دارد

لبخند تلخی مهمان خیسی صورتم میشود و مداد را برمی دارم، خب، تست بعدی.

  • Fatemeh Karimi

برنامه ای نصب کردم برای انتخاب پس زمینه ولی آخرش شد زمینه ای برای انتخاب پروفایل و مطلب گذاشتن در وبلاگ =)

حس طلوعِ خاطره دارد، خاطرات دست جمعی، همچنین حال خوب آرامش و آبی بودن را.

بدون شرح

  • Fatemeh Karimi

تصویری برایم فرستاده بود از کتابی مربوط به قانون شاید، با چنین متنی: هرکس... به شکلِ غیرقانونی، مالی را از تصرفِ دیگری بی رضایتِ او خارج یا به هر نحوِ دیگر آن را حیف و میل کند، به اتهام تصرفِ عُدوانی محاکمه خواهد شد... همچنین اگر کسی بی آنکه مال را از تصرف خارج کند، در آن ایجادِ اختلال کند، با نصب یا شکستنِ قفل، یا به هر صورتِ دیگر، به شکلِ غیرِ قانونی به مِلکِ دیگری دست اندازی کند، یا به زور یا با تهدیدِ به کار بُردنِ زور، مانع از آن شود که صاحبِ حق از حقِ خود استفاده کند، به اتهام تصرفِ عُدوانی محاکمه خواهد شد. "قانون مدنیِ سوئد، ماده ی ۸، بندِ ۸"

گیج شدم، از نظرم قانون خوبی آمد (با وجود اینکه همیشه از مطالعه ی ماده ها و بندها فراری بودم) اما نمیدانستم چرا عکسی با این مضمون فرستاده، آخر کسی است که به همه چیز عمیق نگاه میکند، درست مثل اقیانوس.

  • Fatemeh Karimi

1)رویاهای ما همه تحقق آرزوهای ماست. "آلبرتوی فیلسوف"_"رمان دنیای سوفی"

2) لبان تو، جز با خنده، چشمانت جز با نگاه محبت، و وجودت جز با خوش بختی نمیتواند در زندگی من موثر باشد. "شاملو"_"کتاب مثل خون در رگهای من"

3) تو یه شانس داری، شانست ممکنه یک در یک میلیارد باشه یا میتونه یک از دو باشه، ما داریم در مورد افسوس خوردن در آینده حرف میزنیم که این موضوع همیشه شانس وقوعش صد درصدِ."بروک"_"فیلم Befor we go"

4) _میخوای فقط همینطوری قدم بزنیم؟
_میخوای بریم یه جایی؟
_میخوام دستِ همدیگه رو بگیریم...چرا میخندی؟ تا صد کیلومتر دیگه که راه بریم خوشحال ترین دختر دنیا میشی.
_برای چی؟
_چون میخوام تا اونجا دستت رو بگیریم."تان-اونسانگ"_"سریال The Heirs"

5) قبلاً اون نمیتونست انتخاب کنه، چون نمیدونست بعدش چه اتفاقی میفته. الان نمیتونه انتخاب کنه چون میدونه بعدش چه اتفاقی خواهد افتاد. "آقای هیچکس"_"فیلم Mr. Nobady"

  • Fatemeh Karimi

پیش نوشت: از زحمتی که برای متن کشیدم همانقدر بگوییم که چندین و چند مصاحبه، نقد و برنامه را خواندم و دیدم، انقدر در مورد این داستان جستجو کردم که مرورگر بهم گفت: بعدی دیگه وبلاگ خودته بخدا و راست هم میگفت رسیدم به رنگ حیات، پس خیلی خوشحال میشوم اگر بخوانیدش و بازخوردهایتان را ببینم :)

  • Fatemeh Karimi

من دیگر آن دختر هجده ساله نبودم که زود گریه ام بگیرد. علی هم مرد سی و یک ساله ای بود که از سخت ترین میدانهای جنگ برگشته بود. ریحانه هرچه داد می زد، بدتر می شد. ما خونسرد بودیم.
من، پدر، علی و حتی مادر. با خودم گفتم یا همه چیز یا هیچ! پدرم انقدر به من یقین داشت که میدانست اگر تا صبح هم بالای سر علی می نشتم هیچ اتفاقی نمی افتاد.

آرامش ما ریحانه را عصبی تر کرد. به علی گفت: بهت گفتم داغ این دختره رو به دلت می ذارم! من که با سیاوش میرم. اما تو به عشقت نمیرسی. هیچوقت!

  • Fatemeh Karimi