طاووس و طوطی
فردا اولین جلسه من با اولیاست، قبلاً مطالب را آماده کردهام اما امیدوارم بدون سوتی دادن از جلسه خارج شوم، در مورد فاطمه عمل به این مورد سخت است.
اطلاعیهها را باید اجازه بدهند خود معلم بنویسد و پیشنهاد بدهند برای تغییر و بهتر شدنش، من نمیپسندم اثر دیگری را تغییر دهم، اگر قرار باشد از خودمان اثری نسازیم که نمیشود.
حتی برای مرور پایهی قبل، اگر از کلیپهای معلمان عزیز دیگر که اجازه انتشار در کلاس را دادهاند، استفاده میکنم حتماً حداقل یک کلیپ، تصویر و اثر از خودم هم هست.
صدایشان را که میشنوم و فیلمهایی که درست کردهاند را که میبینم میخواهم از زمین کنده شوم انقدر که خوشحال و خوشدل میشم.
نگاه کردن به تکالیف خیلی وقتم را میگیرد و جزئیات را هم بررسی میکنم و گاهاً سرکلاس سوتی میدهم و هر سه بار هم یکی از دانشآموزان عزیزم متوجه شده و گوشزد کرده، سوتی منظور در نوشتن است یا در اشکالات جزئی تایپ در کلیپها و صداها، حتی اینکه علیرضا دو دوست به نام رادین دارد در داستان صوتی راه علیرضا که بداهه گفتم و ضبط کردم، هم یک سوتی محسوب میشود.
جملهسازی؛ از آنجایی که من خودم از آن زمان که نوشتن آموختم (مهدقرآن، مهدکودک و حتی قبل از آنها توسط خانواده) داستان مینوشتم، هیچ مشکلی با جملهسازی نداشتم و بسیار برایم راحت مینمود، حتی در مطالب گذشته به داستان یخچال و چوبکبریت که عاشق هم میشوند اشاره کردهبودم و امروز هم به شعر یخچال ما چی داره؟ اشاره میکنم که شامل محتویات یخچال و نقاشی یخچال پایین آن است که برمیگردد به هفت، هشت سالگی.
اما حالا میفهمم که جملهسازی واقعاً راحت نیست، روحم خندان شد وقتی اینها را در تکالیف پسرانم خواندم:
پرنده و طوطی هر دو طاووس هستند.
و دیگری:
پرنده و طاووس هر دو طوطی هستند.
پینوشت: دوست دارم فرضیهی، ما خوابهایمان را خودمان خلق میکنیم مطرح کنم، نظر شما چیست؟ و یا در مورد این یکی چطور؟ خوابهای ما واقعیتهایی هستند که برای آدمهای دیگر در حال رخدادنند یا رخ میدهند یا رخ دادهاند.
پی پینوشت: خواستم به پسر متین خوابم بگویم که آن دختری که فکر کردی تغییر کرده و میخواهی به او بگویی که دوستش داری آنی نیست که فکرش را میکنی، او خواهرت را تهدید کرده با یک چیز شرمآور که برای خواهرت در گذشتهای نزدیک اتفاق افتاده و شاید اوست که پشت جریان قتل دوستت است، حتماً باید تحقیق شود. و مردی که بیادبی را تاب نمیآوری و در مهمانی مجبور شدی ۱۴۹ میلیون بدهی برای اینکه پسر بچهای که به او گفته بودی: خفه شو انقدر بیادبی نکن را بنشینی سرجایش، من با تو حرفی ندارم!
پی پی نوشت چرا انقدر جنایی طور شد 0___0
در اصل باید این طور باشه که خواب های ما دودسته اند
یه سریاشون ساخته ذهن مونن ، یه سری هاشونم ممکنه اتفاقات اینده باشن یا نمد همچین چیزی...