آواز اصیل
وقتی پست بیانیها را میخواندم، پرندهها بدنبال خودنمایی صدای خود بودند در گوش من، هیچ دست از سر صدایشان برنمیداشتند، مثل کودکی که اصرار دارند در جواب "کی از همه قشنگتره؟" سه بار بگویید: من، من، من.
آدمی که برای اولین بار به آهنگ توجه کرد در تاریخ اسمی ندارد، نه، مبدع موسیقی را نمیگوییم، کسی که برای اولین بار با لباسی برگی بر روی تخته سنگی نشستهبود و با ترس اینطرف و آنطرف را نگاه میکرد و همهاش بفکر غذا بود و جای خواب، مدام حواسش جمع که هیچ حتی ضرب هم بود! یک لحظه، فقط یک لحظه جدا شد، رفت به ورای تخته سنگ و جای خواب و غذا و حیوانات وحشی، یک دم، تنها یک دم، چشمانش را بست، آنهم وقتی بود که پرندهای خوشخوان آمد و نشست روی درخت بالای سرش و او، تنها او و امثال کمی مثل او، حواسشان را دادند به پرنده، شاید عمویش در آن زمان درحال شکار بود و خالهاش میوهی درختان را جمع میکرد و مادر و پدرش هم سخت بدنبال تهیهی غاری برای ادامهی حیات بودند اما او، تنها او، در آن لحظهی خاص دل داد به صدای آن پرنده و یادش رفت حواسش را ضرب کند برای حفاظت از خود در برابر هر نوع حملهای. چرا؟ چون به قلب او حمله شدهبود. احتمالاً در آن یک دم که چشمانش بسته بود، او موفق شد آینده را ببیند، او پیانو را دید و گیتار را و خواننده را و درک کرد آواز را. شاید حتی خواند: آتشی... در سینه دارم، جاودانی... و آن آتش همان معجزهی آواز بود. بعد برگشت، برگشت به دغدغههای خودش و نیزهاش را بالا گرفت و مواظب خودش شد. شاید او هیچگاه عاشق نشد، شاید این درکش را به بقیه نگفت، شاید مثل قهرمانها به بهترین شیوه نمرد. ولی او فهمید، او یک لحظه آواز را شنید و اصلاً شاید فقط برای همان یک لحظه بدنیا آمدهبود. آواز اصیل چهها که بسر آدم نمیآورد...
صدای اصیل پرندههایی که اولش گفتم را ضبط کردم(:
پارسال معلم زیستمون هر وقت میخواست اسکای تدریس که یا وویس تدریس بگیره همچین جایی بود...
تقریبا اکثر بچه ها به صدای پرنده ها گوش میکردن تا صدای دبیر زیست :"")