رنگ حیات

" تا زمانی که عشق بورزیم، همواره آرزومندیم بهتر از آن باشیم که هستیم "

رنگ حیات

" تا زمانی که عشق بورزیم، همواره آرزومندیم بهتر از آن باشیم که هستیم "

رنگ حیات

نقطه (نمیتونم دخترم رو حذف کنم اما دیگه اینجا فعالیتی نخواهم داشت) هر کجا هستید، شاد باشید♡

مطالب پربحث‌تر

پراکنده نوشت (۱)

شنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۹، ۰۲:۱۸ ب.ظ

پیش نوشت: روزانه نویسی های پراکنده که خواندنشان لطفی ندارد، ولی دوست داشتم بنویسم :)

۱~چند وقت پیش در ماشین برادرم بودم و رادیو آوا در حال پخش آهنگهای خواننده ای جدید بود، که البته آهنگش هم کمی خوب بود، بخاطر صدای آهسته گیتار آنهم، ولی صدای خود خواننده، گوشتان سلامت، من و برادرم هر دو متعجب بودیم که چرا آلبوم داده و حالا اصلاً آلبوم داده که داده چرا دیگر رادیو آوا پخشش میکند؟!
آهنگ بعدی هم از خواننده ی تازه ی دیگر و بعدی هم و بعدی هم، برادرم گفت: چرا آخه! خود...(اسم خواننده ی مورد نظر) هم خواجه امیری گوش میده..

۲~به برادر کوچکترم مدتی قبل میگفتم که اگر بخواهند فقط مطالب بدردبخور را بنویسند، میتوانند تمام ابتدایی را در دو صفحه خلاصه کنند و او بحث میکرد که: نخیر، همه ی اینها مهم است و تو اشتباه میکنی و اینها، حالا درست که دیگر نه دو صفحه، ولی کتابهای ابتدایی مطالب بی اهمیت حتی غلط بسیار دارد، از اینرو بیانش کردم ولی چون دیدم خیال تمام کردن مشاجره را ندارد، گفتم: نظرت راجع به آقا و خانم درسها چیست؟ تعجب کرد، خندیدم: مثلاً من میگویم آقای ریاضی، آقای فیزیک
حرفم را قطع کرد: خانم فیزیک
با لبخند گفتم: آره، خانم فیزیک بهتر است، آقای اجتماعی
تأیید کرد و گفت: خانم فارسی، آقای علوم
سرم را تکان دادم، پس از آن شبه بازی بحث جدیدی بینمان رخ داد در مورد آقا یا خانم بودن اشیا، بنظرتان آقای تلویزیون بهتر نیست؟ D:

۳~به این فکر میکردم که وقتم زیاد پر است برای همین خواستم چند هفته ای بروم از بیان، چون خیلی سر میزنم و تمام وبلاگهایی که دنبال میکنم، میخوانم و... ولی دیدم نمیتوانم :") همچنین گاهی به سرم میزند اصلاً اینهمه از عشق او میگویم، حق تکثیر دارم یا پروانه انتشار یا یک همچین چیزی، ابتدای کارتونهای بود که از سک سک در می آوردم و تماشا میکردم =)
اما اینکه هیچ اجازه ای به من ندهد فکرش را نمیکنم، یعنی حتی اگر عمیقاً راضی نباشد که من عشق به او را در بوق و کرنا جار بزنم، حداقل کمی حق را به من میدهد، بگذریم.

۴~سوالی بود در چالش سوفی که در وبلاگ آرتمیس دیدم و دوست داشتم جواب بدهم: نزدیکترین شخص بهت کیه؟
دلارام :)
خب... گفتم که من همان دلارامم و دلارام همان من؟
نمیدانم چطور باید این را توضیح دهم، دوستان خیلی خوبی دارم، و خانواده ای دوست داشتنی و مادرم، که همه شان، مخصوصاً مادرم، بسیار بسیار بسیار برایم ارزشمندند اما فکر نمیکنم کسی بهتر از دلارام من را درک کند و بیشتر از دلارام کنارم باشد..
تبصره: البته گاهی دلارام دو معناییست، معنای اول: من، معنای دوم: ذوق نوشتن من
یکبار ابتدای یکی از متنهای توی دفترچه ام نوشتم: به به! دلارام! از این طرفا؟ دیگه اینجاها غریبه شدی و چسبیدی به وبلاگ..

۵~دوست داشتم در مورد فال اتفاقی ای که گرفتم، برایتان می نوشتم اما احساس میکنم توضیح در موردش دشوار است پس خلاصه کنم: بهترین جوابی که حافظ در تمام طول زندگی و در تمام دفعات فال گرفتنم به من داد، همین بود، بقدری صحیح و جفت و جور بود که اگر اقیانوس بودم، هم اکنون از فرط اشک ریزی خشک شده بودم چه رسد به اینکه آدمم!

پی نوشت: اینطور گفتن از روزمرگی هایم از کجا میایید: اینجا، روزانه نویسی های سما که مرا ترغیب کرد اما خودم این کار را بلد نیستم و فقط دوست داشتم امتحان کنم :)
پی پی نوشت: پراکنده نوشت عنوانی است تقلیدی از وبلاگ یک جرعه لبخند، با تشکر از گلشید جان.

  • Fatemeh Karimi

روزانه‌نویسی

نظرات (۱۳)

  • . Nαʂƚαɾαɳ .
  • روزانه نویسی هم خوبه ، گاهی بنویس:)

    پاسخ:
    چشم🥰

    بذار صادقانه بگم

    تو هرچی بنویسی آدم با خوندنش ذوق میکنه حالا میتونه یه شعر باشه یه دل نوشته باشه یه روزانه نویسی باشه هر چیزی میتونه باشه(:

    پاسخ:
    مرسی از لطفت سپیده جانم😍💙
  • نهالِ کوچک🌱
  • چه خوب نوشتی!

    این بحث آقا و خانوم اشیا و درسا خیلی جذابه😅

    و اون خواننده‌هایی که خودشون آهنگای خواننده‌های موردعلاقه ما رو گوش میدن:)))

    پاسخ:
    ممنونم که خوب دیدی نهال جان :)))

    دلارام قشنگ،خیلی زیبا نوشته بودی.باز هم ادامه بده.قسمت جنسیت اشیا رو خیلی دوست داشتم.تو کر می‌کنی شعله‌های گاز خانم هستند یا آقا؟:دی

    در ضمن خیلی هم خوب بلدی روزانه بنویسی.

    پاسخ:
    شعله های گاز آبی آقا هستن، نارنجی ها خانم D:
    خیلی ممنون عزیز جان😘

    سلام عزیزم 

    حتما روزانه بنویس :)

    پاسخ:
    سلام بهار جان
    چشم :))

    سلام عزیزم

    روزانه نوشت جذابی بود👌

    تا تهش با لذت خوندم👍

    حتماً بازم بنویس.خاص بودند.

    حدس جنسیت اشیاء هم واقعا جذاب بود😀👌بهش فکر کردم

    مثلاً بنظرم موبایلم یه دختر مهربون و سخت کوشه😁و لپ تاپم یه مرد باحوصله و با‌وقار😎

    پاسخ:
    سلام مشکات جان
    خیلی سپاسگزارم عزیز ^^
    چشم حتماً
    چقدر خوب :)) لپ تاپ من هم یه مرد یکم عصبی بهش میخوره که سعی میکنه مهربون هم بنظر برسه، مخصوصاً وقتهایی که تمام تلاشش رو میکنه با کمترین سرعت نت، صفحه رو باز کنه =)
  • ... مـــیــم ...
  • خیلی دوست داشتمش

    داستان اونجایی سخت میشه که برای کتابا جنسیت تعیین کنی

    دیگه نمیتونی کلی بگی

    باید تک تک بگی کدوم اقاست و کدوم خانوم :))

    پاسخ:
    مرسی جانم :)))
    همینطوره..:))

    به نظرم آقای فیزیک بهتره، فیزیک مذکره :)

    پاسخ:
    شاید هم =)
  • پَـــــر واز
  • چه روزانه نویسی زیبایییی^_^

    اونجایی که مذکر و مونثی اشیا رو مشخص میکردین یادم افتاد به فیلم بیوتی اند بیست^_^

    اینکه مثلا کمد خانم بود یا اون ....

    خیلی جالب بود باید منم جنسیت وسایل اتاقمو مشخص کنمD:

    پاسخ:
    مرسی :))
    یادم باشه ببینم فیلمش رو پس ^^
    آره کار جالبیِ =)

    روزانه نویسی ++ ادامه بدیا

    پاسخ:
    با توجه به لطف تو و بقیه ی دوستان کاریِ که باید انجام بشه😊
    چشم💛

    1

    سلام و درود فاطمه خانوم عزیز 

     

    نمیدونم یاد چی افتادم 🙂 ولی میدونستم توی کدوم کتاب و از کی تو ذهنم ضبط شده !
    کتاب‌ش رو ک باز کردم دیدم توی پیشگفتار زیرش خط کشیدم ……
    روزانه نوشتن از کشتی و جفتک‌چارکش کمتر نیست ، تمرین می‌خواهد . از همه‌ی اینها گذشته کسی چ میداند ، شاید بعد سال‌ها بعضی از این نوشته‌ها بکار کسی بیاید …….

    (پیشگفتار (روزها در راه) شاهرخ.مسکوب

    اگر نخوندی‌ش ـ پیشنهاد میکنم حتمن بخون‌ش
    شاد و سلامت و نویسا بمونی

    پاسخ:
    سلام
    خیلی ممنونم از نظر خوبتون :)
    حتماً
    پاینده باشید

    من واسه این پستت یه کامنت بلند بالا نوشتم نتم قاطی کرد نرسید بهت :/ چند روز پیش :)) فک کن. :))

     

    +من روزانه نوشت دوس دارم. جالبه.

     

    +به نظر من هم آقای تلوزیون. اما خانم جاروبرقی...

    پاسخ:
    چه حیف :(
    برای من هم اتفاق افتاده، حس بدیه، درک میکنم، در هر حال ممنونم ازت :)

    +پس چون دوست داری به تبع هم روزانه نویسی های قشنگی می نویسی :))

    +شاید، اما بستگی هم داره، من به شخصه وقتی نگاه جارو برقی مون میکنم میترسم، خیلی عظمت داره برای همین فکر میکنم به آقا بیشتر بخوره =) 

    آقای کارمند سخت کوشی باید بشه پس. به نظرم لباس چارخونه بپوشه و یه ته ریش ریزی داشته باشه. ازینا که هروقت میبینیشون کار دارن و خسته ان. 

    واسه من جاروبرقی بزرگ نیس خیلی. مث خانوما میمونه. ازین تیتیش های امروزی هم هست به نظرم. مبل هامون تک نفره ها آقا هستن اما باورت میشه دو نفره ها خانومن؟؟ سه نقره دیگه ابهتش از خانم یا آقا بودن گذشته:)) نمیدونم خانم بزرگی آقا جونی، اربابی چیزیه.

    ماشین لباسشویی مونم خانومه. ازین مهربون اما پرحرف ها. ک یه وقت حرفایی میزنن خودشون پشیمون میشن:))

     

    پاسخ:
    همینطوره :))
    مبل سه نفره ی ما هم بهش میخوره چندتا نوه داشته باشه :)
    ماشین لباسشوییِ ولی خانوم جوان و با حوصله ایِ که خیلی هم زحمتکشِ
    خیلی جالب بود نظراتت😄
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی