این منم!
من با اینها میانه ی خوبی دارم: لجبازی با لجباز تر از خودم، بحث کردن، اهمیت دادن به چیزهایی که کوچکترین اهمیتی برای دیگران ندارد، تصور کردن تفکرات دیگران، حرف زدن با خودم، حرص دادن کسانی که بی نهایت دوستشان دارم.
اینها ویژگی هایی اند که از نظر بقیه عجیبند ولی با اراده و بی اراده انجامشان میدهم چرا که دوستشان دارم!
همچنین گاهی قربان صدقه ی عزیزانم میروم در حالی که مثل اختاپوس در باب اسفنجی نگاهشان میکنم!
من بعضی وقتها در میان گریه میخندم، در حالی که یادم میرود برای چه داشتم گریه میکردم! گاهی هم در میان خنده اشکهایم جاری میشود در حالی که دیگر نمیدانم اصلاً برای چه می خندیدم؟!
دوستدار اینم که دیگران را وادار کنم در بحث کردن با من کم بیاورند، مخصوصاً اگر منظور از آن دیگران برادر بزرگترم باشد(ومیدانم که خودش هم میداند:)
سعی میکنم با دلیل و بی دلیل مهربان باشم، اگر هم نتیجه ای نگیرم فقط لبخند میزنم.
کتاب که میخوانم انگار در صفحاتش زندگی میکنم، فیلم که می بینم انگار آنور تصویر درست کنار بازیگر مورد علاقه ام ایستاده ام.
توقعاتی از خودم دارم که خودم را متعجب میکند و توقعاتی از دیگران ندارم که دیگران را متعجب میکند.
پیش آمده با آهنگ شاد مثل مرثیه گریستم و با آهنگ غمگین بسی خندیدم!
دیگر نمیگویم که من پرنده ام! چون همه میدانند..
پی نوشت: مرسی از نسترن جان که این چالش رو راه انداخت :))
چه قشنگ نوشتی:)))
واقعا خیلی خوب اخلاق و رفتارت رو توضیح دادی^^