رنگ حیات

" تا زمانی که عشق بورزیم، همواره آرزومندیم بهتر از آن باشیم که هستیم "

رنگ حیات

" تا زمانی که عشق بورزیم، همواره آرزومندیم بهتر از آن باشیم که هستیم "

رنگ حیات

نقطه (نمیتونم دخترم رو حذف کنم اما دیگه اینجا فعالیتی نخواهم داشت) هر کجا هستید، شاد باشید♡

مطالب پربحث‌تر

برف می‌بارید

جمعه, ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ۰۹:۰۲ ب.ظ

عطرت پیچیده بود در مشامم...نمی دانم برای تافت موهای همیشه مرتبت بود یا ادکلن عجیبت

می شود ادلکن یا تافتی پیدا شود که بویش به خوبی بوی تو باشد؟!...

صدایت نزدم اما مرا شنیدی، عجیب نیست؟ اینکه گاه به دلم گوش میدهی را میگویم.

من نماز خواندت را می دیدم، در دل تحسینت می کردم و تو لبخند میزدی.

از مدتها پیش خود را برای روز خداحافظی آماده کرده بودم اما اعتراف می کنم که هنوز آماده نبودم...

همه ی فامیل دور هم جمع شده بودیم برای رفتنت، می گفتد و می خندیدند، تو هم گاهی با آنان همراه میشدی، صدای خنده هایت هنوز هم می پیچید در گوشم.

بد دردی است، اینکه رفتی اما نرفتی را می گویم...

هنگام شام خوردن را یادت می آید؟ من غصه می خوردم و تو از غذاهای لذیذ عمه مهریت،

مادرم برای شب رفتنت تدارک ها دیده بود، من اما فقط تو را از آن شب به یاد دارم، شاید هم توی خودم را به خاطر دارم که به زودی قرار بود در نیم روزی در سویس توی الهام شود، دختری که به راستی خوشبخت ترین بود.

بعد از شام کمکم کردی سفره را جمع کنم، تا به حال گفته بودم خیلی خواستنی هستی؟

یاد دارم برف می خورد لب پنجره و ناامید از مهمان نوازی ما روبرمی گرداند، بیچاره برف، حکایت او هم مثل دل من بود، با اینکه نمی خواستنش ولی باز هم به باریدن ادامه میداد...

هیچ میدانی چرا برف در شب زیباتر است؟

شاید چون زمین در روز روشن تر از آنست که خواهان سفیدی باشد اما قضیه شب فرق می کند، نیکو منظر است درخشش نقره فام دانه های برف در دل سیاهی شب

اما در آن شب تلخ برای چه برف می آمد؟ این را نمی دانم.

مگر می شود رفتنت زیبا شود؟! حال خدا هر چقدر هم که جمال میریخت در زمینش باز هم جبران نمی کرد سانحه ی نودنت را

یادت می آید؟ وقتی می رفتی در آغوشم کشیدی و کنار گوشم فقط  آهی عمیق کشیدی، هنوز هم آهت روی سینه ام سنگینی می کند،

هنوز هم جای دستانت بر روی لباسم تازه است، هر وقت دلم برایت تنگ شود جای دستانت را نگاه می کنم، آخر آسان تر است از خیره شدن به عکسهایت با چشمانی که اشکهایشان متصل است به اقیانوس های شور...

اما بازخواستی نیست، دلباخته ات هنوز هم با هر نفس مهرت را ادامه می دهد.

  • Fatemeh Karimi

تنهایی

داستان

عشق

نظرات (۸)

  • آسمان سعادت
  • سلام . ان شاالله هر کی که هست سلامت و موفق باشه و شما هم همین طور. زیبا نوشتی

    پاسخ:
    سلام
    شبیهه به یه خاطره از خودم
    همچنین شما :)
    ممنون :)

    هی روزگار :)

    ان شالله همه تون عاقبت به خیر بشید...

    پاسخ:
    ممنون :)
    ان شاء الله تو هم عاقبت بخیر باشی :)

    چقدر غمناک بود :(

    رفتن همیشه تلخ ترین واقعه است 

    پاسخ:
    کاملاً درسته
  • مریم 👧🏻
  • خیلی ناراحت کننده‌س 😔

    واسه هیشکی پیش نیاد خدا کنه

    پاسخ:
    بله واقعا 😔

    برگی افتاد از افرایی
    ایوان پر شد از تنهایی
    بادی خیزید و آرامید
    برفی آشفته می بارید
    دستان هوا از بوی تو پوچ

    پاسخ:
    :)

    ناراحت شدم:(((

    امیدوارم زودی دوباره ببینیش و با هم دیگه بخندید.

    پاسخ:
    ممنون گلم :)

    سلام

    ممنون بابت شرکت شما در قرار پنج شنبه ها :)

    نوبت معرفی کتاب انتخابی شما ۱۳ آذر

    لطفا یک روز قبل معرفی خودتون رو به صورت خصوصی برای وبلاگ برقرار ارسال کنید :)

    بازهم تشکر :)

    پاسخ:
    سلام
    بله حتماً :)
    ممنون از شما :)

    سلام خیلی قشنگ بود 

    خوشحال میشم به وبلاگ من هم یه سر بزنید دوست دارم نظرتون رو بدونم

    پاسخ:
    سلام خیلی ممنون :)
    چشم حتماً :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی