آیات مَس
همیشه در طلب بوییدن عاشقانه ها هستم این را می گویم چون عاشقانه ها را نمی خوانم، من آنها را زندگی می کنم. زمانی که آیات مَس را ورق میزدم، هم اهورا بودم، هم شمیسا و هم کیکاووس خانی که هفتادسال تنها با یاد عشقش در حرمان۱، رنج را نفس می کشید و می دانست اشتباه کرده آخر مگر چه چیز در این دنیا زیباتر است از رام شدن به خاطر عشق؟...
عشق را در نگاه گرشاسب دیدم وقتی قاتلین امام مظلموش را لعن می کرد یا وقتی می گفت:وای بر ما! فرزند پیغمبر به همراه زن و فرزندانش به دعوت کوفیان از مکه بیرون آمده و حالا زیر تیغ همین مردم گرفتار شده! آخر هفتاد نفر در برابر چند هزار؟!
بوی عشق را در کلمات چوپان شنیدم موقعی که می گفت:من شیر می فروشم، مثل کوفی ها دین فروش نیستم...آری...برای امام نامه فرستاده بودند اما عده ای با مژده ی پول و عده ای با تهدید حاکم دست از یاری فرستاده ی امام کشیدند...پدرم وقت مردن سفارشم کرد کسی که به خاندان علی پشت کند، نه در دنیا خیر می بیند و نه در آخرت...
عشق را در دل بی تعلق شمیسا تماشا کردم، هنگامی که در رویایش صدای حسین(ع) را از کربلا شنید:آیا کسی مانده که مرا یاری کند؟
و در نهایت عشق زمینی اهورا را با تمام آزردگی هایش به نظاره نشستم، و از نظرم عشقش ریشه در آسمان ها داشت، چرا که هر لحظه بیشتر او را به حقیقت مطلق ، عشق بی پایان یا همان خدا می رساند.
از بهترین کتاب هایی که به زیبایی عشق رو به تصویر کشیده...اشتیاقش را...افسردگیش را...صداقت و فداکاریش را...و در آخر چیزی که کمتر در عاشقانه ها دیده میشود، آسمانی بودن عشق را می گویم.
و این هم جمله ای زیبا از کتاب، امید که مجری آن باشیم و نه فقط خواننده اش:
برای تماشا، چیزی در این دنیا شایسته تر از عشق نیست. و عشق باید به چشمه ای ابدی وصل باشد، چشمه ی ابدی هم تنها در ذات خداست.
۱:حرمان=ناکامی
پی نوشت:اندکی تغیر در جملات اصلی کتاب ایجاد کردم تا بتونم بدون ذکر تمامی بندها، جملات رو کنار هم بچینم، امیدوارم در معنی آن خللی ایحاد نکرده باشم :)
پی پی نوشت:احتمالاً همه این پست رو دیدین اما اگر هنوز اطلاعی ندارید، این جریانات بر می گرده به اقدام زیبایی که در مورد هدیه دادن کتاب به وبلاگ نویس ها انجام شده و از هینجا از عواملش سپاسگذارم چرا که کتاب بهترین هدیست :)
سلام :)
دنبالت کردم عزیزم
دنبالم کن :)