دلخوشیهای صد کلمهای
اگر به من بود که پنجاه بار مینوشتم: خیال تو
ولی از اونجایی که حوصلهی خوانندگان سر میرود، مثل همه مینویسم :)
لبخندهای مادرم...شوخیهای پدرم...گرمای برادر بزرگترم و لجبازیهای ته تغارییمان که فکر میکند، همه چیز را میداند.
پیامهای گروه دوستانهیمان که خنده مهمان میکند به لبهایم...کتابهایی که با آنها زندگی میکنم و فیلمهایی که مرا میرد به ورای تصور.
آهنگهایی که حالخوب میدهد به قلبم...یادگرفتن آنچه از آموختنش لذت میبرم...نوشتن و مطلب گذاشتن در وبلاگم...پسندیده شدن هم صد البته حس خیلی خوبی دارد...دعا کردن برای همهی کسانی که دوستشان دارم و دیگر...دیگر، بها دادن به هر آنچه که یک طرفش اوست.
امیدوارم صد کلمه شده باشد :) چالش از رادیو وبلاگیها شروع شد. از اونجایی که تازه اومدم و دوستان زیادی رو نمیشناسم، هر کسی که این مطلب رو میخونه و هنوز انجام نداده، دعوت میکنم :))
چه دلخوشی های زیبایی 🙂❤