آرامش
آرامش، یک دقیقه و یک ساعت و یک روز و یکسال نسیت.
حتماً بوده لحظهای که از ته دلت لبخند بزنی و بگویی:خودشه، آرامش را میگویم.
ولی آرامش با حالخوب خیلی فاصله دارد.
اگر عاشق باشی و در ریتمی پر از احساس نگاهش کنی، میگویی:آرامش اوست.
اما باز هم میگویم نه، باور کنید، آن لحظه که از زمان و مکان و ساعت و دقیقه و زندگی جدا شدی و تنها یک آرزوی همیشگی داشتی:بودنِ او،
این است آرامش.
معشوق، آرام دل هست اما آرامش تک تک ثانیه های تلخ و شیرینی است که در کنارش سپری میکنی.
میگویند: در خواب آرامش است، مفت میگویند، خواب تنها خواب است.
گاهی شیرین میشود اما نمیتواند قلبت را وادار کند، لبخندزنان بگوید که آرام است.
و وای به حال آدم در روزهایی که در هجران شب میشوند و با کابوس روز و دوباره و دوباره و دوباره.
سخت میشود، باور آرامش را میگویم در این روزها و شبها.
در ساعتهای تنهایی، باور آرامش، حسی همتراز با عشق، مشکل میشود.
شاید نگاه کردن به یک عکس یا گوش سپردن به یک صدا،
شاید هم مرور یک خاطره، کمکت کند،
کمک کند تا فراموش نکنی آرامش آن روزهایت را.
درست است که دوری از معشوق، اشک و آه و غصه دارد، آنهم زیاد، اما سختترینِ آنها (البته بعد از فراموش کردن دلبر) نبود آرامش است، آرامشی که از دست رفته.
با آن که دلم از غم هجرش خون است
شادی به غم توام ، ز غم افزون است
اندیشه کنم هرشب و گویم یارب
هجرانش چنین است،وصالش چون است؟
رودکی
احسنت خیلی قشنگ بود💛