چهارمی
1) قاعده بیست و هشتم:گذشته مهی است که روی ذهنمان را پوشانده. آینده نیز پسِ پرده ی خیال است. نه آیندیمان مشخص است، نه گذشته مان را می توانیم عوض کنیم. صوفی همیشه حقیقت زمانِ حال را درنیابد. "شمس"_"رمان ملت عشق"
2) _خارها به هیچ دردی نمی خورند. آن ها فقط نشانه ی بدجنسی گل اند.
_حرفت را قبول ندارم! گل ها ضعیفند، ساده اند. سعی می کنند ته دل خودشان را محکم و قوی کنند. به این دلیل است که خیال می کنند با آنها ترسناک و وحشت آور می شوند. "خلبان-شازده کوچولو"_" رمان شازده کوچولو"
3) سینه ام پر از آتش است، همراه تو که باشم، هیچ هُرمی نمی تواند مرا از نفس بیندازد. "اهورا"_"رمان آیات مس"
4) _می ترسی؟
_میاد و میره، بیشتر مردم فکر می کنند چون مریضی شجاع و نترسی، اما من نترس نیستم، انگار با گلوله منو میزنن، فقط بعضی وقتا چند ساعت یادم میره.
_چی باعث میشه یادت بره؟
_وقتی با تو توی جنگل بودم، من تمام اون بعدازظهر در موردش فکر نکردم، به من نگاه کن...من الان بهش فکر نمی کنم. "آدام-تسا"_"فیلم Now is Good"
5) شهید یکبار شهید میشه، مادر شهید و همسر شهید هر لحظه. "آیه"_"رمان آیه های جنون"
کدوم قشنگ تر بود؟
5