رنگ حیات

" تا زمانی که عشق بورزیم، همواره آرزومندیم بهتر از آن باشیم که هستیم "

رنگ حیات

" تا زمانی که عشق بورزیم، همواره آرزومندیم بهتر از آن باشیم که هستیم "

رنگ حیات

نقطه (نمیتونم دخترم رو حذف کنم اما دیگه اینجا فعالیتی نخواهم داشت) هر کجا هستید، شاد باشید♡

مطالب پربحث‌تر

مشاعره به سبک ۹۹/۹/۹

يكشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۹، ۰۹:۲۱ ق.ظ

سلام 🖐🏻

🍁🍂🍁 وقت پاییزیتون بخیر 🍁🍂🍁

 

بیایید مشاعره به سبک رندترین تاریخ قرن :)

 

 

پی نوشت:جالبه که ۹:۹ دقیقه هم نگاه ساعت کردم :)

  • Fatemeh Karimi

شعر

نظرات (۲۰۹)

سعدیا دی رفت ،فردا همچنان موجود نیست

در میان این و ان فرصت شمار امروز را

  • ♡saba♡ ●~●
  • من تو شعر افتضاحم😂😂😂

    پاسخ:
    عیبی نداره جانم 😄
  • . 𝑵𝒂𝒔𝒕𝒓𝒏 .
  • الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

    که عشق آسان نمود اول ، ولی افتاد مشکلها

    آسمان بار امانت نتوانست کشید

    قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند

    دل تنگ و دست تنگ و جهان تنگ و کار تنگ
    از چهار سو  گرفته مرا روزگار تنگ

    من اصلا شعر حفظ نیستم
    من فقط نظاره میکنم:)

    پاسخ:
    💛😘

    گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد

    گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید

    دلا دیدی آن عاشقان را؟

    جهانی رهایی در آوازشان بود

    دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین

    به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

  • آرتـــمیس ツ
  • امشب به قصه دل من گوش کنی ، فردا چو قصه مرا فراموش کنی 

    اه شما که فرستادید شعر

    پاسخ:
    بفرستش من پاک کردم :))

    یک نعره مستانه ز جایی نشنیده
    ویران شود این شهر که میخانه ندارد

    یا رب این اتش که در جان من است

    سرد کن زانسان که کردی بر خلیل

    خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم

    دیبا نتوان بافت از این پشم که رشتیم

    ما را عجب ار پشت و پناهی بود آن روز

    کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم

    سعدی

    پاسخ:
    باید با ل می بود ولی ها :)

    مادر موسیی چو موسی را به نیل

    در فکند از گفته ی رب جلیل

    لاله و گل زخمی خمیازه اند

    عیش این گلشن خماری بیش نیست

    تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا

    سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا

    (این یکی رو درست گفتم؟!)

    پاسخ:
    بله خیلی هم زیبا :)

    از خدا جویم توفیق ادب
    بی ادب محروم ماند از لطف رب

    بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

    فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم

    من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
    هر کسی آن درود که عاقبت کار کشت

    پاسخ:
    به به 🤩
    شکست نفسی و تواضع از شما یاد گرفتن خانوم💛

    تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

    آنکه هرگز نتوان یافت همانندش را

    پاسخ:
    با آ نبود =)
    من از فرط جوگیری یکی درمیان جواب میدهم که هیچ... دوست دارم بعد از خودم هم باز ادامه بدم
    بذار جلوی واژه ها رو بگیرم تا نگویند: ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده ام
    در رفتند😅
    با همان آ در نظر بگیرید دوستان :))

    از منست که این غم بر جان منست
    دیگر این خود کرده را تدبیر نیست

    من خیلی هم شعر بلد نیستم یه چند تا شعر آسون که تقریبا همه بلدن رو بلدم..اگه دقت کرده باشین همه شعرایی که گفتم ازشون تقریبا همه بلدشونن

    پاسخ:
    مهم اینه که شعر بگیم... همین :)
    وگرنه منم دقیقاً همینطورم :)

    @مونی اشتباه شد دو تا نوشتیم
    من یا تو باید شعرمونو برداریم

    تو کز مهنت دیگران بی غمی 

    نشاید که نامت دهند ادمی

  • . 𝑵𝒂𝒔𝒕𝒓𝒏 .
  • ای وای دیر شد-_-

    اونو بزنش عدم نمایش که دوستان قاطی نکنن:)

    پاسخ:
    عیب نداره :)
    چشم

    یکبار به اصرار تو عاشق شدم ای دل

    اینبار اگر اصرار کنی وای به حالت

    تو مشغولی به کار خود، چه غم داری ز کار ما؟

    که هجرانت چه می سازد همی با روزگار ما

    اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
    به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

    اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

    به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را

    هر کس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد

    نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

    ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست

  • . 𝑵𝒂𝒔𝒕𝒓𝒏 .
  • تا توانی پیش کس مگشای راز

    بر کسی این در مکن زنهار باز!

    زنی بود برسان گردی سوار

    همیشه به جنگ اندرون نامدار

    کجا نام او بود گردآفرید

    زمانه ز مادر چنین ناورید

  • ع‍ی‍نک ...
  • سلام به همه :)

     

    به به مشاعره @_@

     

    با دال باید بگم دیگه؟

    دوش در منزل آمد سوی میخانه پیر ما

    چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما

    اه عینک جان هم که اومدن..
    کامنت منو رد بزن:)

    پاسخ:
    چشم :)

    ماییم و نوای بی نوائی

    بسم الله اگر حریف مائی

  • ع‍ی‍نک ...
  • یک بار به من قرعه ی عاشق شدن افتاد

    یک بار دگر بار دگر بار دگر نه...

    چرا اینقدر من همزمان میگم
    شرمنده

    پاسخ:
    😄
    دشمنت شرمنده

    همیشه تا برآید ماه و خورشید

    مرا باشد به وصل یار امید

  • ع‍ی‍نک ...
  • دل خراب من دگر خراب تر نمی‌شود

    که خنجر غمت از این خراب تر نمی‌زند

    دریاییم و نیست باکم از طوفان

    دریا همه عمر خوابش آشفتست

  • آرتـــمیس ツ
  • دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
    گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

    پاسخ:
    همزمان شد🤦🏻‍♀️😄
  • ع‍ی‍نک ...
  • تا تو نگاه می‌کنی کار من آه کردن است

    ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

  • آرتـــمیس ツ
  • ای بابا اشتباه شد که *بر سر خود میکوبد* 

    پاسخ:
    من نیز😅

    تا تو را جای شد ای سرو روان در دل من

    هیچکس می نپسندم که به جای تو بود

  • ع‍ی‍نک ...
  • در اندرون من خسته دل ندانم کیست

    که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

    توانا بود هر که دانا بود

    ز دانش دل پیر برنا بود

    خواهش می کنم من به همه ی شما تعلق دارم

    پاسخ:
    :)))

    دلم را داغ عشقی بر جبین نه

    زبانم را بیانی آتشین ده

  • ع‍ی‍نک ...
  • همه عمر برندارم سر ازین خمار مستی

    که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

    یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش

    می سپارم به تو از دست حسود چمنش

  • ع‍ی‍نک ...
  • شعر سکوتی است که پرپر شده

    هر که تو را دیده کبوتر شده...

  • Sepideh Adliepour
  • هر کسی را سر چیزی و تمنای کسی ست

    ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر(:

  • ع‍ی‍نک ...
  • ره زین شب تاریک نبردند برون

    گفتند فسانه ای و در خواب شدند...

    به به🤩

    دو دقیقه نبودم، سپیده هم که پیوست :)

     

    دلی دارم خریدار محبت

    کز او گرم است بازار محبت

  • Sepideh Adliepour
  • دیگرم گرمی نمی بخشی عشق ای خورشید یخ بسته

    سینه ام صحرای نو میدیست خسته ام از عشق هم خسته

    پاسخ:
    از دست این مشکل🤦🏻‍♀️😄
  • ع‍ی‍نک ...
  • تا گشودم نامه اش را سوختم در انتظار

    کاش قاصد می‌گشود این نامه سربسته را

  • Sepideh Adliepour
  • آنکسی را که تو می جویی کی خیال تو به سر دارد

    بس کن این ناله و زاری را بس کن او یار دگر دارد

  • Sepideh Adliepour
  • قصد داشتم کلا دیگه کمرنگ برم و بیام ولی  این مشاعره سر انگشتانم رو عجیب قلقلک داد! 😅

    پاسخ:
    تا باشه از این قلقلک ها😄
    حضور سپیده کمرنگ بشه انگار حضور مهر کمرنگ شده💙

    در درونم به جز از دوست دگر چیزی نیست

    یوسفم اوست و من آلوده به خون پیرهنم

  • Sepideh Adliepour
  • من نه آنم که دوصد مصرع رنگین گویم

    من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم(:

    ملکا، مها، نگارا، صنما، بتا، بهارا

    متحیرم ندانم که تو خود چه نام داری

  • Sepideh Adliepour
  • یار دستنبو به دستش بود و دستنبو به دستم داد و دستم بوی دستنبو دست او گرفت

  • ع‍ی‍نک ...
  • ترسم ای مرگ نیایی تو و من پیر شوم

    آنقدر زنده بمانم که ز جان سیر شوم

  • Violet J Aron ❀
  • می رسد روزی که شرط عاشقی دلدادگی ست
    آن زمان، هر دل فقط یک بار عاشق می شود

    پاسخ:
    😍

    دردم از یار است و درمان نیز هم

    دل فدای او شد و جان نیز هم

  • ع‍ی‍نک ...
  • مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم

    جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل ها...

    پاسخ:
    شما هم بالاخره به روز رسانی نکردید پیام فرستادین😄
    عیبی نداره من از ادامه ی شعر شما گفتم :)
  • آرتـــمیس ツ
  • من ندیدم تو صنوبر را با هم دشمن 

    من ندیدم بیدی سایه اش را بفروشد به زمین 

    رایگان می بخشد نارون شاخه خود را به کلاغ 

    پاسخ:
    خیلی هم قشنگ😍
    اولش با آ نیست ولی😅

    ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم؟

    ای نور هر دو دیده بی تو چگونه بینم؟

  • آرتـــمیس ツ
  • ای بابا بازم اشتباه شدددد :/ 

    پاسخ:
    😄
  • ع‍ی‍نک ...
  • مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است

    کجا همی روی ای دل بدین شتاب کجا ؟

  • Sepideh Adliepour
  • آسمان چون جمع مشتاقان پریسا می کند

    در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا

    ای درد توام درمان، در بستر ناکامی

    وی یاد توام مونس، در گوشه ی تنهایی

  • ع‍ی‍نک ...
  • اهل کام و ناز را در کوی رندان راه نیست

    رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی غمی

    یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا

    یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

  • Sepideh Adliepour
  • دیگه خیلی توهم شد😐😂

    پاسخ:
    الان با آ بگن دوستان
    شرمنده سپیده جان و زری جان
    مجبورم پاک کنم پیام هاتون رو که دوستان بدونن چه کنند :)
  • Sepideh Adliepour
  • الان با چی بگیم دقیقا؟ 😂

    پاسخ:
    با آ 😅😄

    یا خداااا چقدر هم زمان شد /:

    پاسخ:
    😄
  • Sepideh Adliepour
  • اگر این شراب خام ست و گر آن حریف پخته

    به هزار بار بهتر ز هزار پخته خامی

    یار با ما بی وفایی می کند

    بی گناه از من جدایی می کند

    اصلا من نمیام :((((((((((

    ایششششششششششششش

    پاسخ:
    🙄🤦🏻‍♀️
  • Sepideh Adliepour
  • در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

    روبه صفتان زشت خو را نکشند

  • ع‍ی‍نک ...
  • دیدار یار غائب دانی چه ذوق دارد

    ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد

    دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد

    جز غم که هزار آفرین بر غم باد

     

    دنیا همه چشم است و تو نور ای صنم

    چشم بد از روی تو دور ای صنم

  • Sepideh Adliepour
  • دوست دارم شمع باشم در دل شمعا بسوزم روشنی بخشم به جمعی من خودم تنها بسوزم

    پاسخ:
    خدا رو شکر :*
    در هر صورت باید با م بگن دوستان :)

    @ عینک

    جناب پیلیز  گاهی نگاهی ... !

    ناراحت شدین ؟

  • Sepideh Adliepour
  • می شود چون صفر در تفریق و جمع و ضرب حاصلی پیوسته یکسان داشت

  • آرتـــمیس ツ
  • لعنت :((( .بازم همزمان شد :/ اصلا من میرم افق D: :)) 

    پاسخ:
    🤦🏻‍♀️😄

    تو را با غیر می بینم، صدایم در نمی آید  

         دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید

    در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند

    به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

    دوست را هر دو جهان گر چه هوادارند و من

    دوست تر می دارم از هر دو جهان یک موی دوست

    تا قفل قفس باز شد آن سوخته پر رفت    

        دلواپس ما بود ولیکن به سفر رفت

  • Sepideh Adliepour
  • تو با غیره می بینم صدایم در نمی آید دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی اید

    خانوم کریمی اشتباه دادید :)))))

    پاسخ:
    با پیام قبلیِ سپیده بود
    حذفش کردم :)
  • Sepideh Adliepour
  • حالا میگم

    دوست دارم به غزل ها تو غزالم باشی مثل رویا همه در خواب و خیالم باشی😎

    پاسخ:
    :)

    یکی درد و یکی درمان پسندد

    یکی وصل و یکی هجران پسندد

    من از درمان و درد و وصل و هجران

    پسندم آنچه را جانان پسندد

  • Sepideh Adliepour
  • دوش در خوابم در آغوش امدی

    وین نپندارم که بینم جز به خواب...

    باران که در لطافت طبعش خلاف نیست        در باغ لاله روید و در شوره زار خس

    سلسله ی موی دوست حلقه ی دام بلاست

    هر که درین حلقه نیست فارغ از این ماجراست

  • Sepideh Adliepour
  • تا عهد تو در بستم عهد همه بشکستم بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها

    از سر تعمیر دل بگذر که معماران عشق

    روز اول رنگ این ویرانه، ویران ساختند

  • Sepideh Adliepour
  • دیده را فایده آن است که دلبر بیند

    ور نبیند چه بود فایده بینایی را؟ (:

    ای حیات عاشقان در مردگی

    دل نیابی جز که در دل بردگی

  • Sepideh Adliepour
  • کسی نیس خودم با خودم مشاعره کنم؟ 😂

    پاسخ:
    من اومدم :))
  • Sepideh Adliepour
  • یارب که تو در بهشت باشی

    تا کس نکند نگاه در حور

    روز صحرا و سماع است و لب جوی و تماشا

    در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی

  • Sepideh Adliepour
  • یک دم آخر حجاب یک سو نه

    تا بر آساید آرزو مندی

    به معلم ریاضیم گفتم دارم مشاعره می کنم :))))

     

    من برم سر کلاس بعد میام

    پاسخ:
    😄

    منم کلاس دارم به زودی شروع میشه
    خلاصه که
    @ سپیده
    اگه نبودیم دیگه مجبوری با خودت مشاعره کنی😅

    یاد وصال می کنم، دیده پر آب می شود

    شرح فراق می کنم، سینه کباب می شود

  • Sepideh Adliepour
  • دوستی با ناتوان مایه روشن دلیست

    موم چون با رشته سازد شمع محفل می شود

  • Sepideh Adliepour
  • چرا که نه🤷‍♀️😂

    پاسخ:
    😍😊

    دل به دست آن نگار شوخ و شنگ افتاده است

    طفل بازیگوش را آتش به چنگ افتاده است

  • Sepideh Adliepour
  • تو را دیدم رهایی یادم آمد

    تو رفتی بی وفایی یادم امد

    در عشق کسی قدم نهد کش جان نیست

    با جان بودن به عشق در سامان نیست

  • Sepideh Adliepour
  • تنها نه همین دلبر من عهد شکن شد

    با هرکه دم از عشق زدم دشمن من شد

    در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند

    تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود

  • Sepideh Adliepour
  • در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن

    من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود(:

    دلی کز معرفت نور و صفا دید

    به هر چیزی که دید اول خدا دید

  • Sepideh Adliepour
  • دست بیچاره چون به جان نرسد

    چاره جز پیرهن دریدن نیست!

    تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را

    تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را

  • Sepideh Adliepour
  • آیینه ای طلب کن تا روی خود ببینی

    وز حسن خود بماند انگشت در دهانت(:

    تنها نه منم اسیر عشقت

    خلقی متعشقند و من هم

  • Sepideh Adliepour
  • مو سپید آخر شدی ای برف

    تا سرانجامم چنین دیدی

    در دلم باریدی ای افسوس

    بر سر گورم نبارید...

    در چمن چون غنچه تا کی می‌توان دلتنگ زیست؟

    خویش را چون لاله بر دامان صحرا می‌کشم

     

    + کاش زودتر می‌دیدم اینجا رو *-*

    پاسخ:
    خوش اومدی :))
    ماه بریخت اخترم من نه منم نه من منم
  • ع‍ی‍نک ...
  • ماجرا کم کن و باز آ که مرا مردم چشم

    خرقه از سر به در آورد و به شکرانه بسوخت

     

    @نرگس خانم

    +دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است :)

    ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین
    آبروداری کن ای زاهد مسلمانی بس است

  • ع‍ی‍نک ...
  • تا کی به تمنای وصال تو یگانه...؟

    اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

    هزار آتش و دود و غمست و نامش عشق

    هزار درد و دریغ و بلا و نامش یار 

  • ع‍ی‍نک ...
  • رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم

    با دوست بگوییم که او محرم راز است

    تا کی ندهی داد من ای داد ز دستت

    رحم آر که خون در دلم افتاد ز دستت

  • ع‍ی‍نک ...
  • تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من

    وه که جدا نمی‌شود وهم تو از خیال من

    نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی

    که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد

  • ع‍ی‍نک ...
  • دل من ای دل دیوانه ی من

    که می‌سوزی از این بیگانگی ها

    مکن دیگر ز دست غیر فریاد

    خدا را بس کن این دیوانگی ها

    از سینه تنگم دل دیوانه گریزد

    دیوانه عجب نیست که از خانه گریزد

    من از دل و دل از من دیوانه گریزان

    دیوانه ندیدم که ز دیوانه گریزد

  • ع‍ی‍نک ...
  • دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت

    رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم

  • Sepideh Adliepour
  • مرا راحت از زندگی دوش بود که آن ماه رویم در آغوش بود

  • ع‍ی‍نک ...
  • ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون

    نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا...

  • Sepideh Adliepour
  • آهن افسرده می کوبد که جهد

    با قضای آسمانی می کند

    دل خاص تو و من تن تنها اینجا
    گوهر به کفت بماند و دریا اینجا

  • Sepideh Adliepour
  • آن که هلاک من همی خواهد و من سلامتش

    هرچه کند ز شاهدی کس نکند ملامتش

  • ع‍ی‍نک ...
  • شب فراق نداند که تا سحر چند است

    مگر کسی که به زندان عشق دربند است

  • Sepideh Adliepour
  • تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق

    هر دم آید غمی از تو به مبارک بادم

  • ع‍ی‍نک ...
  • من خود دلم از مهر تو لرزید وگرنه

    تیرم به خطا می‌رود اما به هدر نه

  • Sepideh Adliepour
  • هرکه بی او زندگانی می کند

    گر نمی میرد گرانی می کند

  • ع‍ی‍نک ...
  • دلا تا کی در این زندان فریب این و‌آن بینی

    یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی

  • Sepideh Adliepour
  • یک چند پشیمان شدم از رندی ومستی

    عمریست پشیمان ز پشیمانی خویشم

  • ع‍ی‍نک ...
  • من اینجا بس دلم تنگ است

    و هر سازی که می‌بینم بد آهنگ است

    بیا ره توشه برداریم

    قدم در راه بی برگشت یگذاریم

    ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟

  • Sepideh Adliepour
  • تلخ کنی دهان من قند به دیگران دهی

    نم ندهی به کشت من آب به این و آن دهی

  • ع‍ی‍نک ...
  • یک بار هم ای عشق من از عقل نیندیش

    بگذار که دل حل بکند مسئله ها را...

  • Sepideh Adliepour
  • از دست او جان می برم تا افکنم در پای او

    تا تو نپنداری که من از دست او جان می برم

  • ع‍ی‍نک ...
  • می‌روم از شهر تو با اشک و زاری می‌روم

    پیرهن را می‌درم رنجور و عاری می‌روم

     

    @سپیده خانم

    این شعر زیادی آشنا نیست؟ D:

  • Sepideh Adliepour
  • من تو را خاطر پرستم تو خودت روح و روانی

    می شود یک دم بمانی حالا که داری می روی

     

    +برای من به آشنایی این شعره(؛

  • ع‍ی‍نک ...
  • یاد باد آنکه وقت سفر از ما یاد نکرد

    به وداعی دل غم دیده ی ما شاد نکرد

     

    + :)))

  • Sepideh Adliepour
  • در دلم بود که جان بر تو فشانم روزی

    باز در خاطرم آمد که متاعیست حقیر

  • ع‍ی‍نک ...
  • روز وصل دوستداران یاد باد

    یاد باد آن روزگاران یاد باد

  • Sepideh Adliepour
  • در سرم بود که هرگز ندهم دل به خیال

    به سرت کز سر من آن همه پندار برفت

  • ع‍ی‍نک ...
  • تو می‌روی و دل ز دست می‌رود 

    مرو که با تو هر چه هست می‌رود

  • کیمیا مهاجر (پرستوی عاشقِ سابق)
  • دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود

    تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود

  • Sepideh Adliepour
  •  دست در خون عاشقان داری

    حاجت تیغ برکشیدن نیست

    تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو

    تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده‌ام

  • Sepideh Adliepour
  • ما خود افتادگان مسکینیم

    حاجت دام گستریدن نیست(:

  • Sepideh Adliepour
  • تنها دل من است گرفتار در غمان

    یا خود در این زمانه دل شادمان کم است

  • کیمیا مهاجر (پرستوی عاشقِ سابق)
  • تبر به دوش به دنبال خویش میگردم

    که بشکنم مگر این لات بی سر و پارا 

  • Sepideh Adliepour
  • آن که می گوید نظر در صورت خوبان خطاست

    او همین صورت همی بیند ز معنی غافل است

    تو سخن می گویی و خوبان عالم خامشند

    لشکری خاموش به چون هست سلطان در سخن

  • ع‍ی‍نک ...
  • نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

    حالا دگر با جوانان ناز کن با ما چرا؟

    آسمان بوی اجابت می دهد        

    بس که قندیل دعا آویخته است

     

    تو در خنده، شیرین دور زمانی
    من از گریه، فرهاد روی زمینم

     

    +چقدر دارم لذت میبرم، شعر واقعاً لذت بخشِ

    ++شرمنده که باز میرم یه کلاس دیگه دارم :( میام ولی

  • Sepideh Adliepour
  • مارا سر باغ و بوستان نیست

    هرجا که تویی تفرج انجاست

    تا نگاهی نکند سوی تو پنهان از من

    در پی دیده چو دل، دوش کمین می‌کردم

    مگو سوخت جان من از فرط عشق

    خموشی است، هان، اولین شرط عشق

     

    +دیر شد کلاسم🤦🏻‍♀️🥺

    قطره ای کز جویباری می رود

    از پی انجام کاری می رود

     

    + برین شما ما مجلسو گرم نگه می‌داریم تا برگردین :)))

    پاسخ:
    +سپاس:)
  • ع‍ی‍نک ...
  • قطره ای کز جویباری می‌رود

    از پی انجام کاری می‌رود...

  • ع‍ی‍نک ...
  • وای خدای من !!!

     

    دو تا شعر همزمان مثل هم !!!

    عجیب نیست نرگس خانم؟؟

    وااای چه بااحاال =)))

    دانی که چرا سر نهان با تو نگویم؟            

    طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

  • ع‍ی‍نک ...
  • یک نفر می‌آید از راه و دچارت می‌کند

    بی قرار بی قرار بی قرارت می‌کند

    دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم

    از چه با دشمن جانم شده‌ام دوست ندانم

  • ع‍ی‍نک ...
  • من همانم که وضو ساختم از چشمه‌ی عشق

    چار تکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست

  • Sepideh Adliepour
  • تا خار غم عشقت آویخته در دامن

    کوته نظری باشد رفتن به گلستان ها

     

    +منم کلاس زبان دارم🤦‍♀️

    آخر چه شد که این همه نامهربان شدی      

    چیزی که خوش نداشتم ای دوست آن شدی

  • Sepideh Adliepour
  • یک قطره که با موج کسی پا نشدم

    گم بودم و هیچ وقت پیدا نشدم(:

    می‌کشد غیرت مرا غیری اگر آهی کشد

    زانکه می‌ترسم که از عشق تو باشد آه او

  • ع‍ی‍نک ...
  • وقت صبح از عرش می امد خروشی عقل گفت

    قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می کنند

    درمان دل، وصال و جمال است و این دو چیز

    دشوار می نماید و آسان نمی رسد

    دلخون‌شده وصلم و لب‌های تو سرخ است

    سرخ است ولی سرخ‌تر از خون جگر، نه

  • Sepideh Adliepour
  • همه عمر با حریفان بنشستمی و خوبان

    تو برخاستی و نقشت بنشست در ضمیرم(:

    مثل یک فواره حکم سرنگونی با من است

    شرم‌ها از شوق‌های ناگهانم داشتم

    مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم

    دولت عشق آمد و من دولت پایینده شدم

    مثل بوق بلند اتوبوس

    مثل داغ بودن چای

    یا آبِ یخ زیر دوش

    یادت را می گویم

    میان خندهایم

  • Sepideh Adliepour
  • مده ای حکیم پندم که به کار در نبندم

    که ز خویشتن گریز است و زدوست نا گریزم

    ما اهلی عشقیم چه بهتر که بمیریم

    جایی که در آن شرط حیات است توحش

    شاعر ساحل چشم توام همچون موج

    باید از سنگدلی های تو مضمون ببرم

    ما سبکباران خاک بی‌نیازی را چه غم

    سرگران گشتند با ما پادشاهی‌ها اگر

    روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید

    حالیا چشم جهانی نگران من و توست

    تو ماهی وُ من؛ ماهیِ این برکه ی کاشی.

    انــدوهِ بزرگی ست؛ زمانی که نبــاشی

    یک بار نهان از همگان دل به تو بستم

    این عشق نه شایسته ی افسانه شدن بود (:

  • ع‍ی‍نک ...
  • در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست

    ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

  • Sepideh Adliepour
  • یکی را دست حسرت بر بنا گوش

    یکی. با آنکه می خواهد در اغوش

    +اینم از 200 اُمین نظر😎

    پاسخ:
    :)

    +😊

    شنیدم سخنی خوش که پیر کنعان گفت

    فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت

    تعریف تو از عقل همان بود که باید

    عقلی که نمی‌خواست سر عقل بیاید

  • Sepideh Adliepour
  • دیگران را تلخ می آید شراب جور عشق

    ما ز دست دوست می گیریم و شکر می شود

    دگر شو شد که مو جانم بسوزد

    گریبان تا به دامانم بسوزد

    برای کفر زلفت ای پری‌رخ

    همی‌ترسم که ایمانم بسوزد

    درین سرای بی کسی، کسی به در نمی زند

    به دشت پر ملال ما، پرنده پر نمی زند

  • ع‍ی‍نک ...
  • دل می‌رود ز دستم صاحبدلان خدا را

    دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

     

     

    +فک کنم تو عمرم اینقدر کامنت نداده بودم :/ امروز اینقدر اینجا رو باز کردم‌ بیان پشت هم خطای ۵۲۹ می‌داد :/

    پاسخ:
    +من نیز، بیان که خیلی وقته خطای ۵۲۹ و ۴۰۷ و... و... میده 🤦🏻‍♀️

    ای شکوهِ بی کران اندوه من، آسمان، دریایِ جنگل، کوه من

    گم شدی ای نیمه ی سیب دلم، ای منِ من، ای تمام روح من

  • ع‍ی‍نک ...
  • نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار

    دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی‌زند

     

    + فک کنم خطای ۵۰۹ با اون خطاهای غیر طبیعی این چن وقت فرق داشته باشه :) 

    ++مشاعره تا کی ادامه داره؟

    پاسخ:
    +شاید، شما که بیشتر بودین بهتر می دونین
    ++نمی دونم... شاید شعری که گفتین حسن ختام باشه =)
  • Sepideh Adliepour
  • درسایه سار فراموشی ها

    خط به پایان می‌رسد

    اما نه برای من

    نه برای تو... ((:

     

     

    پاسخ:
    به به :)

    این هم زیباترین حسن ختام :))
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی