رنگ حیات

" تا زمانی که عشق بورزیم، همواره آرزومندیم بهتر از آن باشیم که هستیم "

رنگ حیات

" تا زمانی که عشق بورزیم، همواره آرزومندیم بهتر از آن باشیم که هستیم "

رنگ حیات

نقطه (نمیتونم دخترم رو حذف کنم اما دیگه اینجا فعالیتی نخواهم داشت) هر کجا هستید، شاد باشید♡

مطالب پربحث‌تر

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

صدای دلکشت آواز حور است
و این آرامشت چون قبل صور است

 

از آن روزی که آفتاب تابید
دلت از روشن خورشید کور است

 

به یغما رفته کاروان این عشق
که شب را تا سحر دنبال نور است؟

 

دل راغب، امید تو کویر است
من عاشق، رهت از عشق دور است

 

رهی دیگر نباشد چونکه امروز
برایت اشک شادی اشک شور است

 

جوابم هم برای خود نگه‌دار
نتیجه هر چه باشد دل صبور است

 

فاطمه کریمی (صبرا)

 

پی‌نوشت: به دوستم میگویم ترم ۷ دلگیر است. این شعر به جمله قبل مربوط است.

پی پی‌نوشت: میشود یکبار هم از بیت آخر شروع کنید و فقط مصرعهای دوم را بخوانید

و برای بار دیگر هم از اول شروع کنید و مصرعهایی که "است" دارند باهم بخوانید

و فقط یکبار دیگر هم تنها مصرعهای اول را از آخر بخوانید بجز خود مصرع اول!!

  • Fatemeh Karimi

 

 

خروش جان او آوازه در گوش جهان دارد...

شما اولین فقدان من هستید استاد. من شما را در حد خود می‌شناسم و خیلی هم با شناخت خودم خوش بودم. وقتی موضوع درس آزاد بچّه‌ها در مورد شما بود با علاقه به نوشته‌هایشان گوش میدادم و خودم صحبت می‌کردم. وقتی شعرخوانی‌های شما را میدیدم با اشتیاق دوباره و دوباره نگاه میکردم. وقتی در دفترچه‌هایم، وبلاگ، تلگرام، اینستاگرام از شما می‌نوشتم، آرزویم بود در زمانی مناسب دیدار شما نصیب جوانیم باشد. با اینحال "هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست"

  • Fatemeh Karimi

پیش‌نوشت: برای درک شعر حتماً شعر سپیده را بخوانید.

 

 

روزهای تیرگی را ماه نیست
ماهی بی‌آب زنده دیدنی‌ست

"بی تو من هر آنچه می‌خواهی شدم"
خستگی‌ها مال حوض بی‌کسی‌ست

 

فاطمه کریمی (صبرا)

 

پی‌نوشت: تولدم مبارک :)

  • Fatemeh Karimi

پیش‌نوشت: این شعر در زمانی که مدتهاست ازش گذشته نوشته شده‌است و انتشار در آینده می‌باشد.

 

دلت را به نور الهی رسان
از آفاق حق زندگانی ستان

 

سرت را‌ ز قبح هوس‌ها رهان
دلت می‌شود از پی حق روان

 

فاطمه کریمی (صبرا)

  • Fatemeh Karimi

پیش‌نوشت: نه ایده برای من است نه کلیت روایت شعر، من فقط بازنویس ایده‌ی قشنگ ریحانه جان بودم که به من لطف داشت و بهم ایده‌ها رو گفت، در واقع من فقط نقش سرهم‌بندی رو برعهده داشتم و نوشتن جزئیات :')

 

دستی بنِشست روی شانه‌ام، پس گریزان شد
گیج برگشتم اما نبود آن کسیکه شتابان شد

 

روی شانه حرارت جای مانده بود و زخم تنهایی
کسی که آمد و خیلی هم زود جانان شد

 

آمد و رخنه کرد در جزء به جزء مویرگها
اما رفتش به مویی بند و آنهم ناگهان شد

 

مادرم سرزنشم میکند از برای زیاده خوابیدن‌ها
من هم تو را برای زیاد آمدن به خوابهایی که هذیان‌ شد

 

نمی‌گویم که وطنی، میهنی، جانِ در تنی، چرا که تو
همان مرزی که میان استضعاف مومن و استکبار کافر، آرمان شد

 

تو صلحی، همان حکومت داد، برگ زیتونی خوش‌پیام
اگر که بی‌مهری قلبت خواهد که روبه عدم جاودان شد

 

درست آن زمان است که صاحبان مهر بازمی‌گردند
به بیت‌الوجود آیند و خوانند که بهاران شد


گفته بودم پنهانی می‌بوسمت؟ گفته بودم یارا؟
آنگاه که به آتش کشیدن رد لبم کار زندانبان شد

 

دودش میرود به چشمهایم و رزمندگان دو جبهه
دو طرف خاموش میشوند چرا که اذان شد

 

ناامید چگونه نباشم با وجود تفرقه میان پرچم‌هامان؟
چطور آرام گیرم وقتی لباس بختم، درع سواران شد؟

 

بیا و عصای موسی باش، بیا و در خیبر شکن باش
بیا تا روزی که فرشتگان به آواز گویند که فقدان، شد

 

بیا و گام‌های مأیوسم را نجات بده از در خود مردن
ایمان کشته‌گانت به من گوید که گر بیایی، رضوان شد

 

در خون شهیدان عشق می‌تازانم عصای مقاومتم را
که تا غرق کند فرعونیانی که نصیبشان آتش‌باران شد

 

آه ای قدس اشغالی! بخوان منجی عشق را
تا روزیکه نماز وحدت بر سینه‌ات مثَل آزادگان شد

 

فاطمه کریمی (صبرا)

  • Fatemeh Karimi

نگارینا، شنیدستم که گاه محنت و راحت
سه پیراهن سلب بوده‌ست یوسف را به عمر اندر
یکی از کید شد پر خون، دوم شد چاک از تهمت
سوم یعقوب را از بوش روشن گشت چشم تر
رخم ماند بدان اول، دلم ماند بدان ثانی
نصیب من شود در وصل آن پیراهن دیگر؟

 

《سروده‌های رودکی》

  • Fatemeh Karimi

 

آنرا که شنیدم پس بگیرید
گویید دروغ است، بگویید

  • Fatemeh Karimi

با دیکشنری آنلاین شعر موردعلاقه‌تان را به زبان‌های دیگر و دوباره به زبان‌اصلی ترجمه کنید. آن‌قدر این کار را ادامه دهید تا شعر دیگر قابل‌تشخیص نباشد. دوباره آن را به شعری جدید تبدیل کنید.

پیش نوشت: ابتدا روسی سپس ژاپنی بعد هندی و پسِ آن انگلیسی و در آخر فرانسوی و بعد دوباره فارسی. در نتیجه:

هرگز دیده نشده است
خورشید با انگشت شخصی،
آیا شما او را دوست دارید یا او ایستاده است؟

خیلی باحالِ، کلی خندیدم سرش D:

سخن اصلی و زیبا و زیبا (:
آیا ندیدی
خورشید از انگشتانِ کسی که،
دوستش میداری طلوع می‌کند؟
محمود درویش

  • Fatemeh Karimi

از کسی بپرسید روزش چطور بود. هر طور دلتان خواست با جواب او شعر بنویسید.

پیش نوشت: احساس میکنم شدت و حدت علاقه‌ام به شعر کلاسیک بگونه ای جلو رفت که مرا از شعر نو دور کرد. یعنی مثلاً شعرهای سعدی و حافظ را ترجیح دادم به شعرهای نو. البته و البته فقط نوشتن آن منظورم بود وگرنه در خواندن شعر چه کهن و چه نو فعال‌تر شدم و عمیقاً خشنودم از این بابت. یک چیزی که فکرم را مشغول کرده این است که چقدر میتوانم در شعرِ نو گفتن راضی باشم از خودم؟ امتحان میکنم و معلوم میشود در هرحال. شعر نوئه بامعنی گفتن سخت تر است از سایر. از این روی این را یک جور پیش عذر هم بدانید چرا که طرح و ایده‌ام هم کم بود، با یک جواب ساده شروع کردم: بد نبود، مثل دیروز.

بد نیست طنینِ خستۀ باد
در گوش ملال‌آورْ درختی
تا ریشۀ خود حِلم‌ها کاشت
آن هستیِ پربرگِ میانسال
زان رو تنه‌اش سخت برداشت چروکْ ماتم
در میل لانۀ مرغی، انداخت تبر به فکرهایش
سوزاند تبر هم آرزویش
خندید بسی و گفت پندی:
امروز من انتظار بودم، همچو دیروز
اما فاتحم من
چرا که اینک
یک روز بیشتر صبر ماندم

پی نوشت: بنظرم بهتره تکیه کنم به همان طرف کشتی، اینطرف سخت می‌لغزد *میرود در پی قافیه برای همان رود عالم سوزش* و *شکلک لبخند گریان*

  • Fatemeh Karimi

تکلیف دوست داشتنی و سخت: برگزیدن یک حکایت از گلستان به انتخاب خودتان
(استاد تأکید داشتند بر روی یکی بودنش و گفتند نهایتاً دو تا)
به خودم میگفتم: نه، نه، حق اینکار را نداری که زود بروی سراغ باب پنجم(در باب عشق و جوانی)، بقیه را هم باید نگاه کنی و بخوانی بعد هر کدام بیشتر دوست داشتی، جسارت کردم و صرفاً از جهت سلیقه ی خودم چندین حکایت را انتخاب و نمره گذاری کردم(شرمنده سعدی جان، کارهای آدمهای معمولیست دیگر)
باب به باب در انتخاب جلو میرفتم از هر باب شاید نهایتاً سه الی چهار حکایت را انتخاب کردم اما از باب مورد نظر، این و این و این و این و این و... (_تموم نشد؟ _این دیگه آخریشه) خلاصه که خودم هم میدانستم در آخر بسی سختی می کشم در انتخاب بین ۹/۵ ها، ۹/۷۵ ها و ۱۰ ها
اما در هر حال این شد انتخابم:

  • Fatemeh Karimi